ای تکیهگاه محکم من!ای پدر جان!ای ابر بارنده مهر و لطف و احسانای نام زیبایت همیشه اعتبارم، خدمت به تو در همه حال هست افتخارم… پدرم روزت مبارک
مطلب نیو – نمی دانم ازبزرگی اش بنویسم یا مردانگی اش ، از سکوت ، سخاوت یا مهربانی اش، براستی نوشتن از پدر کارسختی است، صدای گام های خسته درهر غروب و واژه هایی که شاید درکلام کوچک است،اما درمعنا دریایی عظیم و قطره ای از بحر دل اوست.
شب هنگام شما را به یاد کدام لحظات زندگیتان می اندازد؟ پدر می آید باگامهای محکم تا استحکام را به یاد در و دیوار و ساکنان خانه بیاندازد!!!
به زمان کودکی مان برگردیم؛ اولین بابا گفتن او را به عرش عالی می برد و حالا پدر بابا بود. وقتی دستان کوچکت را درمیان دستان بزرگش قرارمیدادی برایت قویترین و بهترین حامی بود. براستی جای بوسه بردستانش چه کردی ؟و حالا تو محکم و سنگین قدم برمی داری ،آیا از روزاول اینگونه قدم برمی داشتی ؟ انگار باد یاد آن روزها را باخود برده است !آری امروز و هرروز ، روزپدر است و او همیشه پدراست.
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا
پدرم تو معبد نوازشات
سجده های شکرمو جا میارم
غربت نگاه بارون زده امو
به طلوع دستای تو میسپارم
پدر عزیزم روزت مبارک
خیال تو حتی
برای من تکیه گاه است!
پدرم، جانِ دلم، روزت مبارک
پدر یعنی؛ عشق و آرامش
یعنی گذشت
یعنی باش تا من هم باشم
دوستت دارم پدرم
پدر مهربان و خوبم از زحماتی که در این سالها برای من کشیدی
سپاسگذارم ، و از خدا میخواهم سایه مهربانی ات تا ابد بر سرمان بماند
روز پدر مبارک
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان ، ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم، خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . .
کاش سورهای به نام پدر بود که اینگونه آغاز میشد:
قسم بر پینه دستانت که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت…
قسم بر بغض فرو خوردهات که شانه کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست
روز پدر مبارک
پدرم تو معبد نوازشات
سجده های شکرمو جا میارم
غربت نگاه بارون زده امو
به طلوع دستای تو میسپارم
پدرعزیزم روزت مبارک