در دنیا هیچ تکیه گاهی محکمی به اندازه پدر وجود ندارد، تکیه گاهی که قابل ستایش است و خودش قبله ایست برای پرستش
مطلب نیو – زمانی که شروع به یادگیری حروف الفبا کردیم، اولین جمله ای که یادگرفتیم و از نوشتنش ذوق کردیم، جمله “بابا آب داد”، “بابا نان داد” بود. چقدر هیجان زده بودیم از آموختنش و چقدر شوق داشتیم برای نشان دادن آن به بابا. حالا که خوب فکر میکنم می بینم آن همه ذوق و شوق بی دلیل نبوده است، از همان کودکی حواسمان بود که بابا آب می دهد، بابا نان می دهد، بابا کار می کند تا ما زندگی کنیم، بابا از خودش می گذرد تا ما به رویاهایمان برسیم، بابا همه چیز می دهد، چون بابا همه چیز هست.
داشتن پدر موهبیتی ست الهی، چون با حضورش به تو معنای خیلی چیزها رو در زندگی یاد می دهد. معنی گذشت و فداکاری را، معنای مردانگی را، معنای چشم های خسته و لبهای خندان را. بابا خودش دایره المعادف معرفت است. قدرش را بدانیم که وجودش همه عشق است.
نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت
خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت
کوله بار مشکلات زندگی بر دوش اوست
ناخدای زندگی در بحر و بر باید نوشت
پدر من پدری بود که چیزی نمی گوید.عمل می کند.ظرف ها را می شوید.کار می کند.تا وقتی کارش تمام نشده به خانه نمی آید.من میدانم تک تک روزها را سخت کار می کند.پدرم همیشه می خواهد بهترین کارهارا برای خانواده مان انجام دهد
به سلامتیـت پدرم که هزار بار ترک برداشتی و یـک بـار دم از شکست نــزدی
کهنه را پــوشیــدی و ذوق لبـاس نــو را به من بخشیـــدی
غــرورم را خریـــدی و یک بــار مغــرورم نـگشتی
پــرواز یــادم دادی و پـــریـــدنــم را نگـریـستـی
پـــــدرم
من از تــو من شــدم
هستیــم از تــــوست
دستانم را بگیر که بزرگ کودکت هنوز غرق در نیاز به توست
به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه
پدر عزیزم
تو کسی بودی که در این سالها مرا سربلند نگه داشتی.راه بزرگ مرد بودن را به من آموختی
ما جدانشدنی بودیم و این بخاطر عشق میان ما بود.من نمی داستم و اکنون هم نمی دانم.فقط می خواهم بگویم که من طیف کامل عشق تو را شناختم و آن را تحسین میکنم.
دانا و مهربان و تواناست
لاجرم وقتی دلم برای خدا تنگ میشود، ناچار میشوم پدرم را بغل کنم
تو مرا ثابت تربیت کردی، چیزی که به بچه های خوش شانس اجازه دادند داشته باشند.به من حق انتخاب دادی که کسی که ارزو دارم، باشم.ممنون پدر
چقدر جای سوره ای به نام “پدر” خالیست
که این گونه آغاز شود:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میداد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت، وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست
بهم گفتند “پدرت ” را در یک جمله توصیف کن
هرچه فکر کردم نتوانستم.
نوشتن خوبی هایت جمله ای نیست
دفتر هزار برگ میخواهد.
فقط در یک جمله گفتم
” خدارا شـــــــکــر که دارمت”