ماجرای وحشتناک تجاوز 6 مرد به یک دختر نوجوان در زیر یکی از پل های تهران حاشیه ساز شد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

۶ نفر بودند که تجاوز کردند. ۶ معتاد شیشه ای که شرایط و قرائن گواه آن بود که در جریان ارتکاب عمل شنیع خود در شرایط طبیعی نبوده اند و از حالت عادی خارج شده بودند. قربانی دختری ۱۱ ساله بوده است.

 

روز جمعه گذشته یک دختر ۱۶ ساله به همراه مادرش با مراجعه به پلیس ۱۱۰ و طرح یک شکایت در خصوص موضوع تجاوز از یک داستان هولناک در یک مهمانی مختلط پرده‌برداشتند

مطلب نیو – شبانه با جمعی دیگر از مددکاران در شهر پرسه می زدیم. در جریان بازدید به یکی از پلهای یکی از بزرگراه ها رسیدیم. 2 شاهد یا 2 دلسوخته در آنجا بودند توانی برای تعریف آنچه دیده بودند ندارند. یکی از آنها برای بیان هر کلمه مکث می کند تا ببیند با چند واژه می تواند عمق فاجعه را بگوید. ۶ نفر بوده اند که تجاوز کردند. ۶ معتاد شیشه ای که شرایط و قرائن گواه آن بود که در جریان ارتکاب عمل شنیع خود در شرایط طبیعی نبوده اند و از حالت عادی خارج شده بودند. قربانی ۶ مرد ، دختری ۱۱ ساله بود.

راوی اول نمی‌تواند بیشتر بگوید. شاهد دوم  با روایت دیگر که از همان ابتدا سراغ عکس هایی می رود که در گوشی همراهش است. همه عکس ها پر از تصاویر آسیب های اجتماعی کف خیابان است. روی یک عکس متوقف می شود. تصویر را بزرگ می کند. دختربچه ای زانوهایش را بغلش گرفته و در گوشه ای از فضای ماشین چمباتمه زده است. لباس‌هایش آنقدر چرک است که به سختی می توان رنگ صورتی لباسش را تشخیص داد. او را در چهار راه قیطریه پیدا کرده اند. کودکی که دو، سه نفر دیگر مثل او بوده اند. چشمانش را معصومانه به دوربین دوخته است. عادت نداشته از او عکس بگیرند و شاید همین سبب شده نگاه مَنگی به تصویر داشته باشد.

  دکتر میرعباس هاشمی رئیس بیمارستان آذر شهر و متخصص بیهوشی بر اثر کرونا درگذشت

با اطمینان می گوید و این بار برای آنکه بتوان باور کرد بلندتر می‌گوید: چند بار در طول یک روز دختر شکنجه شده است. هنوز تصویر دختر بچه بر صفحه گوشی تلفن همراه موجود است. فقط  ۶ یا ۷ سالش بوده ، یعنی اگر مدرسه می رفت اول دبستان بود. اگر بچه ای مثل بچه‌های دیگر شهر بود حتما دلش پیش کتاب ها و درس‌هایش بود. حتما جایی از وقتش جلوی تلویزیونبود و بخشی دیگر را با همسالانش می گذراند. اگر کودکی معمولی بود شاید در این سن و سال دوست داشت ادای کارهای مادرش را درآورد. شاید از پدرش می خواست برای تولدش چیز خاصی بخرد. پذیرفتن و باور آنچه رخ داده، سخت است. شبیه فیلم های ترسناک آمریکایی می ماند که می ترسی اما می دانی دروغ است.

منبع: برنا

   

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را از قسمت دیدگاه ها (پایین صفحه) با ما با اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.