اشعار زیبای نیما یوشیج (پدر شعر نو) + استوری و عکس های پروفایلی زادروز نیما یوشیج

زمان مطالعه: 3 دقیقه

علی اسنفندیاری معروف به نیما یوشیج، شاعر عصر معاصر و  بنیان‌گذار شعر نوین و ملقب به پدر شعر نو فارسی می باشد

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

مطلب نیو –  علی اسفندیاری با نام هنری نیما یوشیج 21 آبان سال 1376 چشم به جهان گشود. او با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که به نوعی مانیفست شعر نو فارسی بود، انقلابی به پا کرد. او  آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. 

نیما یوشیج بنیان‌گذار شعر نوین و ملقب به پدر شعر نو فارسی است. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش گذاشته بود. 

اشعار او انقلاب و تحولی بزرگ در شعر و ادبیات فارسی در عصر معاصر بود.  شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین می‌دانند و او را هم‌پایهٔ شاعران سمبولیست بنام جهان می‌دانند. علاوه بر این او با بهره‌گیری از عناصر طبیعی با بیانی رمزگونه به ترسیم سیمای جامعه پرداخته‌است که در نوع خود قابل تحسین و تاثیر گذار است.

  عکس نوشته های دلخوری از دوست رفیق + اس ام اس های جذاب

اشعار زیبای نیما یوشیج

نگران با من استاده سحر

صبح می‌خواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر

در جگر خاری لیکن

از ره این سفرم می‌شکند

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

خانه‌ام ابریست

یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!
آی نی زن که تو

را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه
گر چه می‌گویند: « می‌گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران»

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

 

می‌میرم صد بار پس مرگ تنم

می‌گرید باز تنم هم تنم در کفنم

زان رو که دگر روی تو نتوانم دید

ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

 

یک چند به گیر و دار بگذشت مرا

یک چند در انتظار بگذشت مرا

باقی همه صرف حسرت روی تو شد

بنگر که چه روزگار بگذشت مرا

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

 

ترا من چشم در راهم

ترا من چشم در راهم

شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم

شباهنگام

در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم

ترا من چشم در راهم

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

 

جز من شوریده را که چاره نیست
بایدم تا زنده ام در درد زیست
عاشقم من، عاشقم من، عاشقم
عاشقی را لازم آید درد و غم
راست گویند این که:
من دیوانه ام
در پی اوهام یا افسانه ام
زان که بر ضد جهان گویم سخن
یا جهان دیوانه باشد یا که من

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

 

فریاد می زنم
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب
فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم

 

اشعار زیبای نیما یوشیج

   

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را از قسمت دیدگاه ها (پایین صفحه) با ما با اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.