شب یلدا یکی از بزرگترین جشن های ایرانی می باشد که در بین ایرانیان از گذشته تا به امروز جایگاه خاصی داشته و به آن اهمیت داده می شده است
مطلب نیو – افسانه و داستان های و روایت های بسیاری از ایرانیان در شب یلدا به جای مانده است. ایرانیان در شب چله در دامنه های کوه های البرز می رفتند و تا طلوع خورشید به انتظار می نستند.
برخی از ایرانیان نیز به نیایشگاه ها می رفتند و باری شکست اهریمن و رفتن بد و امدن خیر و نیکی دعا می کردند. خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود.
بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین گذاشته و با جامه ای سپید به صحرا می رفته و بر فرشی سپید می نشستند.
در این روز همه مردم ازشاه گرفته تا مردم عادی و رعیت با یکدیگر برابر بودند و آزادانه و رها بودند.
ایرانیان در این شب باقی مانده میوههایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات در کنار هم و دور آتش تناول می کردند و منتظر طلوع خورشید و روشنایی و امدن خیر و نیکی می نستند.
لبی سرد و دلی افسرده داریم
به سر افکار تیپا خورده داریم
رسد پایان پاییز و از آغاز
هزاران جوجه ی نشمرده داریم
جمشید و جامش
بوسه به خاکش
حافظ و سعدی
پارسی و مادی
آخر آذر
پاک و منور
آرش و آتش
مهر و سیاوش
پاک اهوراست
شب مژده و یلداست
رفتم شب یلدا به سراغ حافظ
تا حال مرا کند برایم محرز
گفتم که شود بهتر از این احوالم ؟
دیوان به زبان آمد و گفتا که هرگز
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست
از برگ برگ دفتر من پرت می شوند
معشوق های خسته ی پایان گرفته ام
یلدای چشم های تو را گریه میکنند
موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام
در همین حسرت که یک شب را کنارت مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام
دوستت دارم هایت
شعری جدید است
که تابه حال هیچ
شاعری نتوانسته
مثل آن را بسراید
وقتی که شب،یلدا باشد
فصل، زمستان باشد
و روشنی همین فردا باشد